وانشات unrepeatable | تکرارنشدنی 7
Part 7
[یه آهنگ فرانسوی گذاشت و باهم دوتایی رقصیدیم، حین رقص چشم تو چشم شدیم و یه برقی توی چشمای هردومون بود، یکم باهم حرف زدیم]
تهیونگ : خب، خب.... حالا وقتشه کادوت رو بهت بدم
[یه پاکت گذاشت توی دستم، و بازش کردم دوتا بلیط برای ۱ هفته به پاریس بود]
[دستامو گرفت و گفت]
تهیونگ : دوستت بهم گفت دوست داری باهم روبه روی برج ایفل باهم برقصیم و فهمیدم من تکرار نشدنی ترین فرد زندگیتم
ا.ت : .... نمیدونم چی بگم
[از خوشحالی بال در اوردم، و قلبم از شدت عشق تند میزد، و تهیونگ با بوسهای که روی لبام گذاشت آرومم کرد]
تهیونگ : نمیخواد چیزی بگی، همه چی معلومه
فردا...
[داشتیم باهم لباسامونو برای سفر جمع میکردیم، وارد فرودگاه شدیم باید ۳۰ دقیقه صبر میکردیم]
ا.ت : عزیزم تشنمه
تهیونگ : تشنهی لبامی؟
ا.ت : اونو که همیشه هستم
[یه بوسه طولانی رو لبم کاشت]
تهیونگ : چی میخوری ابمیوه، اب، نسکافه
ا.ت : آبمیوه طعم انبه میخوام
[رفت و از مغازهی داخل فرودگاه یه آبمیوه برای من و نسکافه برای خودش خرید و اومد]
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
[یه آهنگ فرانسوی گذاشت و باهم دوتایی رقصیدیم، حین رقص چشم تو چشم شدیم و یه برقی توی چشمای هردومون بود، یکم باهم حرف زدیم]
تهیونگ : خب، خب.... حالا وقتشه کادوت رو بهت بدم
[یه پاکت گذاشت توی دستم، و بازش کردم دوتا بلیط برای ۱ هفته به پاریس بود]
[دستامو گرفت و گفت]
تهیونگ : دوستت بهم گفت دوست داری باهم روبه روی برج ایفل باهم برقصیم و فهمیدم من تکرار نشدنی ترین فرد زندگیتم
ا.ت : .... نمیدونم چی بگم
[از خوشحالی بال در اوردم، و قلبم از شدت عشق تند میزد، و تهیونگ با بوسهای که روی لبام گذاشت آرومم کرد]
تهیونگ : نمیخواد چیزی بگی، همه چی معلومه
فردا...
[داشتیم باهم لباسامونو برای سفر جمع میکردیم، وارد فرودگاه شدیم باید ۳۰ دقیقه صبر میکردیم]
ا.ت : عزیزم تشنمه
تهیونگ : تشنهی لبامی؟
ا.ت : اونو که همیشه هستم
[یه بوسه طولانی رو لبم کاشت]
تهیونگ : چی میخوری ابمیوه، اب، نسکافه
ا.ت : آبمیوه طعم انبه میخوام
[رفت و از مغازهی داخل فرودگاه یه آبمیوه برای من و نسکافه برای خودش خرید و اومد]
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
۱.۱k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.